حیاى مطلوب آن است که انسان را از ارتکاب کار زشت باز دارد و در واقع حالتى متوسط و معتدل بین کمرویى، و دریدگى و بىشرمى است.
اما این که چه کارى زشت است، معمولا تحت تأثیر نظام ارزشى یک جامعه است. ما مسلمانها باید ببینیم آموزههاى دینى و اسلامى چه چیزهایى را زشت دانسته و انجام آنها را گناه تلقى کرده تا مرتکب آنها نشویم. اگر مرتکب گناه شدیم، باید خجالت بکشیم. ما نباید از انجام کارى که به ظاهر خلاف عرف است، اما خدا آن را مىپسندد خجالت بکشیم. متأسفانه بسیارى از مردم که از حضور خدا غافلند، عکس این حالت را دارند؛ یعنى از کارى که نزد خداوند زشت و گناه است ـ نعوذ بالله ـ ابایى ندارند، ولى از انجام کارى که مردم آن را نمىپسندند در حالى که خدا آن را دوست دارد، خجالت مىکشند! آنان بسیارى از اوقات فراموش مىکنند که خدا ناظر اعمالشان است، و لذا گناهانى را مرتکب مىشوند که اگر همانها را نزد مردم انجام دهند، موجب خجالتشان مىشود.
البته همین که گناه کردن جلوى دیگران، موجب خجالت آدمى مىشود، سرمایه خوبى است که نباید آن را از دست داد؛ چرا که اگر خداى ناکرده انسان از اینکه دیگران متوجه گناه او بشوند شرمى نداشته باشد، ممکن است به ورطه هولناکى سقوط کند که سر از کفر در بیاورد. هر قدر از اینکه دیگران گناهش را بفهمند بیشتر خجالت بکشد، امید نجاتش بیشتر است.
مسأله دیگر این است که گاهى دو خواسته متضاد در انسان شکل مىگیرد که توجه به هر یک از آنها مىتواند به حیا یا بىحیایى بینجامد. مثلا، انسان از یک طرف مىخواهد در نزد مردم عزیز و محترم باشد و از طرف دیگر، نیازى دارد که لازمه ارضاى آن، انجام عملى خلاف شرع است. در اینجا ممکن است انسان براى مرتبه اول که آن کار زشت را انجام مىدهد، از اینکه دیگران متوجه گناه او بشوند خجالت بکشد؛ اما چون نمىتواند هر روز با خودش بجنگد و از طرفى مىخواهد نیازش را برطرف نماید، کمکم به خودش تلقین مىکند که آن کار آن قدرها هم زشت نیست. از اینرو، براى اینکه آزادانه آن کار را انجام دهد، دنبال کسى مىگردد که با او همدرد باشد تا پیش او خجالت نکشد. همین حالت موجب مىشود که به تدریج، چیزى که در جامعه دینى مذموم شناخته مىشد، در اثر تکرار گناه، در نزد مردم، کارى عادى جلوه کند و قبح و زشتى آن برداشته شود.
اینکه تأکید شده، نباید در جامعه اسلامى تجاهر به فسق وجود داشته باشد، از اینرو است که دیگران جرأت ارتکاب گناه پیدا نکنند و خجالت از انجام گناه، مانع از آلوده شدن انسان به گناه گردد.
وقتى مردم فعل گناهى را علنى و به دفعات فراوان انجام دادند قبح آن گناه در نظر آنها مىریزد و کمکم کار به اینجا مىکشد که اصلا در حرمت آن تشکیک مىکنند و مىگویند: از کجا معلوم که این کار حرام باشد؟! شاید حدیث آن درست نباشد! اصلا ـ العیاذ بالله ـ شاید امام(علیه السلام) هم درست مطلب را متوجه نشده باشد! چون امام هم بشر است و معرفت بشرى خطاپذیر! از کجا معلوم که ـ العیاذ بالله ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) وحى خدا را درست فهمیده است؟! العیاذ بالله کار به جایى مىکشد که فرد، حتى ابایى ندارد از اینکه بگوید خدا هم درست نگفته است! قرآن کریم در اینباره مىفرماید: ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ؛(۱) سرانجام کار آنان که آن اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب کرده، آنها را مورد استهزا قرار مىدادند.
۱٫ روم (۳۰)، ۱۰٫
[tabs][tabs][tab title=”منبع “]جنبش دانشجویی حیا[/tab][/tabs]