افراد خجالتى نمىتوانند حرفشان را بزنند، وظایفشان را به خوبى انجام دهند و در جامعه حضورى فعال داشته باشند.
در بسیارى از موارد، خجالت کشیدن نوعى نقص تلقى مىشود که مشکلات فراوانى را براى فرد به وجود مىآورد. افراد خجالتى نمىتوانند حرفشان را بزنند، وظایفشان را به خوبى انجام دهند و در جامعه حضورى فعال داشته باشند. اصل حیا به عنوان پدیدهاى روانشناختى، عبارت از حالتى در انسان است که هنگام ظهور عیب یا کارى ناهنجار پدید مىآید. به عبارت دیگر، اگر انسان نقص و کمبودى داشته باشد که عیب محسوب مىشود و یا رفتار زشتى از وى سر بزند که دیگران متوجه شوند، حالتى به او دست مىدهد که اصطلاحاً به آن حیا و شرم مىگویند.
این حالت مخصوص کسانى است که براى خود ارزش قایلند و طالب کرامت و شرافت مىباشند. چنین افرادى وقتى متوجه نقص و یا رفتار زشت خود مىشوند، دچار حالت شرمسارى مىشوند. نکته دیگرى که باید به آن توجه کنیم این است که از نظر ارزشى، حیا مانند سایر صفات اخلاقى و حالات روانى، فى حد نفسه متصف به خوبى و بدى نمىشود، بلکه بستگى به این دارد که تا چه اندازه با مصالح انسان و اهداف اخلاقى تناسب داشته باشد.
اشاره کردیم که اصولا هر کار خوبى، حد اعتدالى است بین افراط و تفریط. مثلا، «شجاعت» صفت اخلاقى پسندیدهاى است بین دو صفتِ بد «تهوّر» و «جبن» در دو طرف افراط و تفریط. گاهى انسان چیزهایى را عیب و نقص مىداند و در مخفى نگهداشتن آنها از دیگران اصرار مى ورزد که در واقع ضعف و نقص نیستند. دانشآموزى را در نظر بگیرید که سر کلاس درس سؤالى برایش پیش مىآید، اما به محض اینکه مىخواهد سؤالش را بپرسد، قلبش به تپش مىافتد، چهرهاش سرخ مىشود و دستهایش شروع به لرزیدن مىکنند و کلمات و عبارتها را به درستى نمىتواند ادا نماید. اگر از وى سؤال شود که چرا چنین کردى؟ پاسخ مىدهد: خجالت کشیدم سؤالم را مطرح کنم.[pullquote]اصولا خجالت از اینجا پیدا مىشود که انسان بداند دیگران متوجه نقص او شدهاند. [/pullquote]
اصولا خجالت از اینجا پیدا مىشود که انسان بداند دیگران متوجه نقص او شدهاند. از آنجا که انسان مىخواهد آبرو و کرامتش محفوظ باشد، وقتى احساس مىکند دیگران به ضعف و عیب او پى بردهاند، دچار حالت خجالت مىشود. فردى که به خوبى نمىتواند در جمع سخن بگوید و از اینکه مبادا دیگران متوجه نقص او بشوند، همواره از این کار ابا دارد، اگر در موقعیتى قرار بگیرد که مجبور به سخن گفتن باشد، چون به درستى نمىتواند حرفش را بزند، خجالت مىکشد.
اما به دست آوردن هر نوع توانایى نیاز به تمرین و ممارست فراوان دارد. در این مثال اگر انسان به خودش تلقین کند که من توانایى سخن گفتن در جمع را دارم و عملا نیز از عبارتهاى ساده شروع کند و تمرینهایى روى آن انجام دهد، این توانایى را پیدا مىکند که حتى عبارتهاى پیچیدهتر و طولانىترى نیز بیان کند، بدون اینکه خجالت بکشد. این نوع خجالت کشیدن بد است؛ زیرا انسان را از تکامل باز مىدارد. دانشآموز و یا دانشجویى که سؤال نمىپرسد، طبعاً جوابش را هم نمىشنود و از اینرو، رشد و تکاملى هم پیدا نمىکند و اگر احیاناً بخواهد در جمعى سخنرانى کند، توانایى این کار را ندارد.
دلیل این نوع خجالت کشیدن این است که انسان از یک سو، ضعف موهومى را براى خودش فرض کرده و از سوى دیگر، این قضاوت نادرست و خود کمبینى منشأ این شده که خود را داراى نقص ببیند و لذا آن را از دید دیگران مخفى نگه دارد. همچنین گاهى انسان ندانستههاى خود را از دیگران نمىپرسد تا مبادا جهل وى بر ایشان آشکار گردد؛ مثل دانشآموزى که در کلاس درس، اشکالات خود را از معلم نمىپرسد به این دلیل که فکر مىکند با این کار به جهل خود اعتراف کرده است و دیگران نسبت به نقص وى آگاهى پیدا مىکنند.
از این بدتر، هنگامى است که ـ مثلا ـ از شخصى روحانى سؤالى پرسیده شود که پاسخ آن را نمىداند، اما از اینکه به صراحت بگوید: «نمىدانم»، خجالت مىکشد. این نوع خجالت کشیدن بسیار بد است. درست است که اگر به جهل خود اعتراف کند دیگران متوجه نقصى در او مىشوند، اما آیا باید براى آن که دیگران متوجه جهل او نشوند، پاسخ اشتباه بدهد و مردم را گمراه کند؟ این کار موجب مىشود تا انسان به عیب بالاترى مبتلا گردد. هرچند ندانستن و جهل، کمبود و نقص است و انسان نمىخواهد دیگران ـ به ویژه کسانى که از وى توقع دارند نسبت به آن مسایل جهل نداشته باشد ـ از این قضیه با خبر باشند، اما اگر در جایى که باید به جهل خود اقرار کند، از این کار امتناع ورزد و با دادن پاسخ اشتباه، دیگران را به گناه بیندازد، در گناه آنان شریک خواهد بود.
در روایات بسیارى بر این مطلب تأکید شده که انسان نباید درباره مسایلى که نسبت به آنها آگاهى ندارد، نظر بدهد. یکى از سفارشهایى که امام صادق(علیه السلام)فرمودهاند این است که اگر از شما سؤالى پرسیدند که پاسخ آن را نمىدانید، صریحاً بگویید: نمىدانم.(۱) مرحوم علامه طباطبایى اینگونه بودند؛ یعنى عملا سعى مىکردند این مسأله را به شاگردانشان تعلیم بدهند. بارها مىشد ما سؤالى را از ایشان مىپرسیدیم و ایشان با صراحت مىگفتند: نمىدانم. گاهى اوقات نیز تأملى مىکردند و مىگفتند: ببینید، اینگونه مىتوان پاسخ گفت. ایشان تعمّد داشتند که کلمه «نمىدانم» را بگویند. این خود نوعى جهاد با نفس است که انسان را از افتادن به ورطه هولناک عُجب و ریا باز مىدارد.
بنابراین، کمرویى در مقام سؤال کردن از مسأله واجب و همچنین کمرویى در مقام جواب دادن به سؤالى که انسان پاسخ آن را نمىداند ـ در صورتى که این کمرویى موجب دادن پاسخ غلط گردد ـ مذموم است و هیچکدام از مصادیق حیاى مطلوب به شمار نمىآیند. البته در برخى موارد، پوشاندن عیب فى حد نفسه اشکال ندارد، مشروط به این که هم انسان را به گناه مبتلا نکند و هم موجب بازماندن انسان از کارهاى خوب نشود. مثلا، اگر انسان به دلیل نقص عضوى که دارد خجالت بکشد در اجتماع ظاهر شود، خود را از بسیارى کمالات محروم مىکند و به نقصهایى به مراتب بزرگتر مبتلا مىگردد.
در مجموع مىتوان گفت: منشأ خجالت کشیدنهاى مذموم، یکى از موارد ذیل است: یا براى این است که انسان خیال مىکند نقص و ضعفى دارد، در حالى که اینگونه نیست و با تمرین و ممارست مىتواند بر ضعف موهوم و نقص خیالى خود فایق آید. حالت دیگر، زمانى است که انسان به واقع، نقص و کمبودى دارد، اما اگر این نقص ظهور پیدا نکند موجب ابتلاى انسان به نقصهاى بالاتر و چه بسا گناهان بزرگ مىشود؛ مثل پاسخ غلط دادن، به جاى اینکه بگوید: نمىدانم. مورد دیگر این است که هرچند نقص و کمبودى به گناه نینجامد، اما مانع کسب کمالات انسانى گردد.
اگر اسم این موارد را حیا بگذاریم، همگى از مصادیق حیاى مذموم هستند. اما صِرف اینکه انسان نخواهد دیگران به عیوبش پى ببرند و این حالت عواقب سویى براى خود آن شخص و دیگران نداشته باشد، نه تنها اشکالى ندارد، چه بسا امر مطلوبى نیز باشد. کسانى که حیایشان زیاد است، حتى دوست ندارند خودشان هم به عیبى که در وجودشان هست توجه کنند؛ مثلا، اگر قبلا رفتار زشتى از آنها سرزده است، نمىخواهند آن را به یاد بیاورند؛ یعنى حتى از به خاطر آوردن کار زشتى که قبلا کردهاند خجالت مىکشند. این حالت، صفت خوبى است؛ زیرا موجب مىشود انسان براى بار دیگر آن کار زشت را تکرار نکند تا مبادا دیگران متوجه شوند و وى مجدداً خجالت بکشد. ۱٫ ر.ک: بحارالانوار، ج ۲، باب ۱۶، روایت ۴٫
[tabs][tabs][tab title=”منبع “]جنبش دانشجویی حیا[/tab][/tabs]
آگوست 20, 2014 در 1:55 ب.ظ
,وبلاگتون خیلی قشنگه.از قالبتون خیلی خوشم اومد.به وبلاگ منم سری بزنید.