خیلی از صبحها تو مسیر خونه تا محل کار به این موضوع فکر میکنم، که آیا من موفقم؟!
یه وقتایی هم این طوریه.
دلم می خواد نیام سرکار و بشینم تو خونه، به جای صبح با استرس بیدار شدن و هول هولکی حاضر شدن و ناراضی بودن از تیپ و قیافم، ساعت ۱۰ بیدار شم و با ارامش صبحونه بخورم و با آرامش به کارای خونه برسم.
اگه یه کار پارت تایم (پاره وقت) هم داشته باشم که عالیه، مثلا ۳ روز در هفته بعدازظهرا برم تدریس.
اما یه وقتایی هم دلم می خواد بیام سرکار، احساس مفید بودن داشته باشم، احساس کنم زن موفقیم و دارم به اقتصاد خانواده کمک می کنم. البته بخوام صادق باشم فکر میکنم این حالت دوم اجبار توش بیشتر از اختیارشه، یعنی یه محاسبه کوچیک و یه آینده نگری معمولی و یه ترس بزرگ، بیشتر آدمو به سمت اجبار هل میده.
نمی دونم زن موفق کدومه؟ اولی هم باید زن موفقی باشه، چون احتمالا خونه زندگیش تر تمیزتره و خودش هم سرحال تر.
دومی هم زن موفقیه، چون داره پول درمیاره، به اقتصاد خانواده کمک می کنه و برای خودش استقلال مالی داره.
خیلی از صبحها تو مسیر خونه تا محل کار به این موضوع فکر میکنم، که آیا من موفقم؟!
[tabs][tabs][tab title=”منبع “]لینک زن[/tab][/tabs]