google غیرت مردان = حجاب زنان | حجاب برتر
Find Me Here
07 آوریل

غیرت مردان = حجاب زنان

مجموعه: متن

رابطه غیرت مردان و حجاب زنان… مطلبی پرمحتوا و دارای منابع فراوان…

رابطه غیرت مردان و حجاب زنان

اقسام غیرت

۱- غیرت در دین: یک انسان غیرت مند وقتی دینی را پذیرفت، در ترویج احکام دین از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی ورزد و رخصت نمی دهد دین و احکام آن بازیچه ی دست اشخاص مغرض قرار گیرد و با کسانی که ضروری دین را انکار می کنند، مبارزه می کند، امر به معروف و نهی از منکر می کند و با کسانی که قصد بدعت گذاری در دین را دارند، به مقابله می ایستد.

۲- غیرت مالی: پرواضح است که انسان برای زندگی کردن نیازمند غذا، پوشاک، محیط، مسکن و… می باشد و تا زمانی که در قید حیات است، برای به دست آوردن آن تلاش می کند. یک انسان غیرت مند نیک می داند دنیا مزرعه ی آخرت است. اگر در دنیا شرافت مندانه زندگی نکنی؛ قافیه ی آخرت را هم می بازی. بنابراین انسان باید نسبت به مال، ثروت و سرزمین و مملکت خویش حسّاس باشد و نگذارد بیگانگان به راحتی در آن دخل و تصرف کنند.

۳- غیرت ناموسی: مرد تکیه گاه زن است، بر مرد لازم است که از حرمت و کرامت بانوی خویش دفاع کند و یک لحظه از ارزش و کرامت بانوی خویش غافل نشود. غیرت ناموسی بدین معنااست که مرد ناموس خود را از تیررس مردان نامحرم دور نگه دارد و نگذارد که گردش های بی موقع فرجامی ناگوار را برای همسر او رقم بزند.[pullquote] بر مرد لازم است که از حرمت و کرامت بانوی خویش دفاع کند و یک لحظه از ارزش و کرامت بانوی خویش غافل نشود[/pullquote]

 اهمیت غیرت

دین مقدس اسلام غیرت را به عنوان یک پدیده ارزشمند مورد توجه قرار می دهد به گونه ای که پیامبراکرم(ص) می فرمایند: انّ الغیره من الایمانِ(۱) همانا غیرت نشانه ی ایمان است

غیرت، روح ایمان

پیامبر اسلام(ص) می فرمایند: اگر مردی در خانه ی خود امری را مشاهده کند که منافی غیرت باشد و به غیرت نیاید، خدا مرغی و پرنده ای را می فرستد که آن را قندر گویند و چهل روز درب خانه ی او می نشیند و فریاد می زند: ان الله غیورٌ و یُحبُ کلّ غیورٍ، خداوند غیور است و غیرت مندان را دوست دارد. اگر آن مرد به غیرت آمد و آن چه منافی غیرت است، از خود دور کرد که خوب، و اگر به غیرت نیامد، پرواز می کند و بر سر او می نشیند و فریاد می کند و پرهای خود را بر چشم های او می زند و می پرد و بعد از این، روح ایمان از آن مرد جدا می شود و ملائکه او را دیّوث می نامند.(۲)

امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: غیره الرجل ایمانٌ(۳) غیرت مرد ایمان است.

ز ایمان بود غیرت ای مردِ دین                                                            برو غیرت و رادمردی گزین.

و نیز حضرت علی(ع) می فرمایند: قدرُ الرجل علی قدر همته… و عفتهُ علی قدر غیرته(۴) ارزش مرد به قدر همت او و پاکدامنی او به قدر غیرت اوست.[pullquote]ارزش مرد به قدر همت او و پاکدامنی او به قدر غیرت اوست.[/pullquote]

امام محمد باقر(ع) می فرمایند: جمعی اسیر را خدمت پیامبر آوردند و پیامبر دستور قتل آن ها را صادر نمود، مگر یکی از آن ها.

مرد اسیر گفت: ای نبی خدا! چگونه مرا رها کردی از میان آن ها؟

پیامبر فرمود: جبرئیل از جانب خداوند آمد و گفت که در تو پنج خصلت است که خداوند و پیامبرش دوست دارند، که از آن ها است: الغیره الشدیده علی حرمک، غیرت سخت و زیاد نسبت به ناموست.(۵)

غیرت حضرت موسی(ع):[pullquote]همانا حضرت موسی مردی غیرتمند بود، با کسی مصاحبت نداشت، به خاطر آن که ناموسش دیده نشود[/pullquote]

ابن عباس گوید: انّ موسی کان رجلاً غیوراً، لا یصحبُ الرفقه لئلا تری امراتهُ(۶)همانا حضرت موسی مردی غیرتمند بود، با کسی مصاحبت نداشت، به خاطر آن که ناموسش دیده نشود(کسی را به خانه نمی آورد).

غیرت حضرت ابراهیم(ع):

پیامبر(ص) می فرمایند: کان ابراهیمُ ابی غیوراً و انا اغیرُ منه و ارغم اللهُ انفَ من لا یغارُ من المؤمنین(۷) پدرم ابراهیم غیرت مند بود و من از او غیرت مندترم، بریده باد بینی آن کس که از مؤمنین غیرت نمی ورزد.

شدت غیرت حضرت ابراهیم:

چون نمرود حضرت ابراهیم را تبعید کرد، ابراهیم همه ی وسایل و اموال خود را برداشت و صندوقی ساخت و همسرش ساره را در آن گذارد به خاطر غیرت زیاد، قفل زد و از مملکت نمرود بیرون شد و داخل مملکت قبطیان شد که پادشاهی به نام عراره داشت. با رسیدن حضرت ابراهیم به مرز، مأمور گمرک برای دریافت عوارض گمرکی پیش آمد، تا به صندوق رسید، گفت: باز کن.

ابراهیم فرمود: شما تصور کنید طلا و نقره است. به وزن آن عوارض گمرکی را می دهم.

مأمور گمرک قبول نکرد و درب صندوق را باز کردند، زنی را در نهایت حجاب و عفاف دیدند.

گفتند: این زن کیست و با تو چه ارتباطی دارد؟

ابراهیم فرمود: همسر من است.

صندوق را به نزد پادشاه بردند و گزارش دادند. ابراهیم فرمود: من از صندوق جدا نمی شوم، مگر جانم گرفته شود. داخل این صندوق ناموس من است و حاضرم اموال خود را بدهم ولی درب آن را نگشایی. پادشاه به اجبار درب آن را گشود و از کثرت زیبایی ساره نتوانست خود را نگه دارد، دست خود را به سوی او برد.

ابراهیم رو برگردانید و عرض کرد: خدایا! دست او را نگه دار و این ناموس من است. دست پادشاه خشک شد و نتوانست به سوی ساره دراز کند، به ابراهیم گفت: خدای تو چنین کرد؟

رابطه غیرت مردان و حجاب زنان

ابراهیم فرمود: آری، خدای من غیور است و نزدیک شدن به حَرَم را دشمن می دارد. چون اراده ی حرام کردی، بین تو و او حایل شد.

پادشاه گفت: از خدای خود بخواه دست مرا به حال خود برگرداند، دیگر متعرض نخواهم شد.ابراهیم تقاضا کرد و دست او به حال خود برگشت و دوباره تعدی کرد، باز ابراهیم از خدا خواست و دست او خشک شد. پادشاه گفت: خدای تو خیلی غیور است و تو هم بسیار غیوری، پس از خدایت بخواه دست مرا به حال خود برگرداند. ابراهیم فرمود: به شرط آن که بر عملت برنگردی. پادشاه قبول کرد و دستش به حال خود برگشت و گفت هر جا می خواهی برو و کنیزی داشت به نام هاجر به ساره بخشید.(۸)

امام جعفر صادق(ع) می فرمایند: انّ الله تبارک و تعالی غیورٌ، یحبُّ الغیره، و لغیرته حرّم الفواحش ظاهرها و باطن ها(۹) همانا خداوند تعالی غیرت مند است و غیرت را دوست می دارد و به خاطر غیرت مندی است که فحشا و زشتکاری آشکار و نهان را حرام فرموده است.

غیور است محبوب پروردگار                                  که بی غیرتی آورد ننگ و عار

هر آن کس کند حفظ ناموس خویش                              ز دربار ایزد برد بهره بیش

نتیجه ی غیرت ناموسی

خداوند حضرت ایوب را به انواع بلاها مبتلا و امتحان کرد، باغ ها و کشاورزی اش از بین رفت، خانه هایش ویران شد، فرزندانش مردند، به بیماری سختی همراه با تهی دستی مبتلا گردید و سرانجام کار به جایی رسید که همسر باوفایش(لیا) برای تأمین معایش، گیسوان خود را به زنی فروخت. وقتی که نزد ایوب برگشت و او متوجه شد که همسرش گیسوانش را فروخته است، بسیار ناراحت گردید که هیچ کدام از گرفتاری های سابق، این گونه او را غمگین نکرده بود. با دلی شکسته و حالی زار، به در خانه ی خدا رفت و فرمود:

خدایا! مرا به انواع بلاها در مورد اموال و فرزند و خانه و باغ و مزرعه و بیماری مبتلا نمودی و صبر کردم.

ای خدا! من بنده ی تو هستم و همه چیز تحت قدرت و اختیار توست، سپاسگزار درگاه تو هستم، ولی کارم به این جا کشیده شده که همسرم گیسوانش را فروخته. ای خدا! لطفی کن.

حضرت ایوب در همه ی میدان های بلا الگوی مقاومت و قهرمان شکر بود، ولی در این مورد قلبش جریحه دار شد و غیرت او قبول نکرد و با اصرار از خدا می خواست که به او لطفی کند. ناگاه ندایی شنید، آن ندا از جانب خداوند مهربان بود که: اُرکُض برجلک هذا مغتسلٌ باردٌ و شرابٌ(۱۰) پای خود را به زمین بکوب، این چشمه ی آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است. ایوب با آن آب گوارا و صاف، بدن خود را شستشو داد، همه ی دردهایش برطرف گردید و پیکر رنج دیده ی او، آن چنان زیبا شد که هم چون گوهر مروارید می درخشید و نعمت های فراوان دیگری نیز در اطراف مشاهده کرد که از جانب خداوند به او رسیده بود.(۱۱) به امید آن که غیرت ناموسی را از این پیامبر بزرگ خدا بیاموزیم.

ما باید چهره ی زن را ببینیم

زنی در نیشابور به محکمه ی قاضی رفت و از شوهر خود که پانصد دینار به او بدهکار بود و نمی داد، شکایت کرد. قاضی وقتی که شوهر را حاضر کرد، جریان شکایت را به وی گفت، شوهر انکار کرد. قاضی از زن خواست که دو نفر شاهد بیاورد، زن هم چند مرد را به عنوان شاهد به محکمه حاضر کرد. وقتی که قاضی از شهود خواست که شهادت بدهند، آن ها گفتند: ما باید چهره ی زن را ببینیم و سپس گواهی بدهیم. زن هم حاضر بود که صورت خود را به آن ها نشان دهد ولی مرد از این که باید صورت زنش را ببینند، سخت ناراحت شد و گفت: من اعتراف می کنم که پانصد دینار به زنم بدهکارم. اشخاصی که حاضر بودند، از این غیرت شدید مرد تعجب کردند، زن هم به قاضی گفت: شما را شاهد می گیرم که ذمّه ی شوهرم از این مبلغ بری است و من حقی به او ندارم.قاضی دستور داد که این جریان را در زمره حکایات غیرت یادداشت کنند.(۱۲) جوان غیرت مند اجازه نداد ساق پای زنش را مُهر زنند در سال ۱۲۱۰ قمری، حاج جواد صباغ از طرف جعفر قلی خان خویی به تعمیر روضه و حرم حضرت عسگری و سرداب مقدّس مشغول بود. فاضل نراقی می گوید: من در آن سال، به قصد زیارت مکه به سامرا مشرف شدم و حاج جواد این داستان را برایم تعریف کرد که شخصی به نام سیّد علی از جانب وزیر بغداد حاکم سامرا بود. وی از هر زائر ایرانی یک ریال می گرفت و به آنان اجازه ی ورود به حرم را می داد و برای این که کسانی که پول داده اند از دیگران شناخته شوند، بر ساق پای آنان مهر می زد.

روزی سیّد علی بر در صحن مقدس نشسته بود، سه نفر از همراهانش هم ایستاده بودند و چوبی بلند در پیش خود گذاشته بود. در این لحظه قافله ای از ایرانیان وارد شدند. سیّدعلی، بر پای هر کدام مهری می زد و یک ریال می گرفت و اجازه ی ورود می داد. جوانی از بزرگان ایران با زنش آمد و دو ریال داد، سیّدعلی ساق پای او را مهر کرد و گفت: آن زن هم باید بیاید تا ساق پای او را مهر کنم.

جوان گفت: هر دفعه که این زن به حرم می آید، یک ریال را می دهم، دیگر به این کار زشت احتیاجی نیست.

سیّدعلی گفت: ای رافضی بی دین! غیرت و تعصب می ورزی که مبادا ساق پای زنت را ببینم؟ ممکن نیست، تا مهر نکنم اجازه ی ورود نمی دهم.جوان گفت: اگر در میان این همه جمعیت غیرت داشته باشم، کار غلطی نکرده ام و دست زنش را گرفت و گفت: اگر زیارت است، همین قدر کافی است و می خواست برگردد. سیّدعلی از این حرکت سخت عصبانی شد. موقعی که همسر آن جوان می خواست برگردد، چنان با چوب بر شکم او زد که زن بیچاره نقش بر زمین شد، لباسش عقب رفت و بدن او برهنه و نمایان گردید. جوان دست زنش را گرفت و از زمین بلند کرد و سپس رو به ضریح مقدّس کرد و گفت: اگر شما بپسندید، بر من نیز گوارا خواهد بود و به منزلش برگشت.

حاج جواد گفت: من در خانه بودم، بعد از چند ساعت، یک نفر با عجله از طرف مادر سیّدعلی آمد که با تو کار داریم. من فوری به خانه ی سیّدعلی رفتم، دیدم وی مثل مار زخم خورده بر زمین می غلطد. دختران و خواهرانش به پای من افتادند که برو آن جوان ایرانی را راضی کن.

سیّدعلی هم فریاد می کرد و می گفت: خدایا! غلط کردم، بد کردم.

من به سرعت آمدم آن جوان را یافتم و از او خواهش کردم که از سیّدعلی راضی شو و در حقش دعا کن.

جوان گفت: من او را بخشیدم، ولی کو آن دل شکسته ی من؟

من بازگشتم و جریان را گفتم. هنگام مغرب برای نماز به حرم حضرت عسگری آمدم، دیدم مادر و زن و دختران سیدعلی، خود را به ضریح دخیل بسته اند و فریاد سیدعلی از خانه اش به گوش می رسید. من مشغول نماز مغرب شدم، در بین نماز صدای شیون از خانه اش بلند شد، رفتند و دیدند سیدعلی مرده است.(۱۳)

یزید نیز نسبت به همسرش غیرت داشت

هند دختر عبدالله بن عامر همسر یزید و از ارادتمندان به اهل بیت(ع) بود، وی پس از ورود اهل بیت به شهر شام وقتی زینب و دیگر مخدّرات را شناخت و از شهادت ابی عبدالله باخبر شد، از شدت ناراحتی سنگی از زمین برداشت و بر سر خود کوبید، و خون از سرش به صورتش جاری گردید و بی هوش شد. پس از آن که به هوش آمد، حضرت زینب به بالین او آمد و فرمود: ای هند! برخیز و به خانه ات برو، می ترسم شوهرت یزید به تو آسیب برساند. سپس هند برخاست و سرش را برهنه کرد و لباسش را پاره نمود و با پای برهنه نزد یزید که در مجلس عمومی خود بود آمد و فریاد زد: ای یزید! آیا تو فرمان داده ای که سر مقدّس امام حسین(ع) را در کنار دروازه ی شام روی نیزه قرار دهند و آویزان کنند؟ یزید که بر سرش تاج رنگارنگ سلطنت بود و بر سریر سلطنتی تکیه داده بود تا همسرش را در آن حال دید، برخاست و او را پوشانید. وقتی هند دید یزید او را پوشانید، با فریاد گفت: ای یزید! وای بر تو، درباره ی من غیرت کردی و مرا پوشانیدی، پس چرا این غیرت را درباره ی دختران زهرای اطهر نکردی؟ پوشش آن ها را دریدی و چهره هایشان را آشکار ساختی. یزید پست و رذل نسبت به ناموسش غیرت داشت، وی نتوانست ببیند همسرش بدون پوشش باشد، قبل از هرگونه سخنی ابتدا تاج یا عمامه ی خود را برداشت بر سر زن خود گذارد که همسرش سر برهنه نباشد.

انواع غیرت ناموسی

غیرت ناموسی هم بر دو نوع است:

الف: غیرت حسنه: امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: الغیره غیرتان… حسنهٌ جمیلهٌ یصلحُ بها الرجلُ اهلهُ(۱۴) غیرت بر دو گونه است که از آن هااست: غیرت خوب و زیبایی که مرد با داشتن آن اهلش را اصلاح می کند. این گونه غیرت باعث اصلاح ناموس از بدحجابی و لاابالی گری ها می شود و لازمه ی زندگی هر مردی است و امام جعفر صادق می فرمایند: انّ المرء یحتاجُ فی منزله و عیاله الی ثلاثِ خلال یتکلّفها و ان لم یکن فی طبعه ذلک: معاشرهٌ جمیلهٌ- وسعهٌ بتقدیرٍ- و غیرهٌ بتحصینٍ(۱۵) همانا مرد در منزل و خانه ی خود به داشتن سه خصلت نیازمند است، اگرچه در طبیعت و سرشت او نباشد: معاشرت خوب، و گشایش در امر زندگی به اندازه ی معین، و غیرت به منظور حفظ ناموس. مرد باید بر محارم و ناموس خویش نظارت و اشراف داشته باشد که بی حجاب و برهنه از خانه بیرون نرود و در مقابل نامحرمان پوشیده باشد. لذا در حدیثی وارد شده است: حُرمت الجنهُ علی الدیوث(۱۶) بهشت بر دیّوث حرام است.

دیّوث چیست و کیست؟ دیّوث: یک واژه ی عربی است به معنای مردی بی غیرت که نتواند ناموس(زن) خود را حفظ کند.(۱۷) مرحوم شیخ فخرالدین طریحی، در کتاب مجمع البحرین جلد دوم صفحه ی ۲۵۳ می فرماید: والدیّوث، من لا غیرهَ له علی اهله دیّوث کسی است که در قبال ناموسش غیرت ندارد.

پیامبر اسلام(ص) می فرمایند: ای علی! خداوند بهشت را از دو آجر طلا و نقره آفرید و دیوار آن را از یاقوت، و سقف آن را از زبرجد و ریگ های آن را لؤلؤ، و خاک آن را زعفران و مشک قرار داده و فرمود سخن بگو.

بهشت به سخن آمد و گفت: لا اله الا الله الحی القیوم قد سعد من یدخلنی. سعادت مند کسی است که داخل من شود. خداوند فرمود: به عزت و جلالم داخل بهشت نمی شود شراب خوار، سخن چین، دیّوث، یاری کننده ی ظالم، مردی که خود را شبیه زن کند، کفن دزد، رشوه گیر، قاطع رحم و کسی که گناه کند و بگوید اگر خدا نمی خواست، من گناه نمی کردم.(۱۸) و نیز پیامبر بزرگوار اسلام فرموده است: انّ الجنه لیوجد ریحها من مسیرهٍ خمسماهَ عامٍ، و لا یجدها عاقٍ و لا دیّوثٍ، قیل یا رسول الله: و ما الدیّوث؟ قال: الذی تُزنی امراته و هو یعلم بها(۱۹) بوی بهشت از پانصد سال راه به مشام می رسد، ولی دو گروه حتی بوی بهشت را استشمام نخواهند کرد: ۱- عاق والدین ۲- دیّوث

شخصی سؤال کرد: یا رسول الله! دیّوث کیست؟

پیامبر فرمود: کسی که زنش زنا می دهد و او می داند(بی توجه است).

و از پیامبر عزیز اسلام نقل شده که فرموده اند: ایُما رجلٍ تتزین امراتهُ و تخرج من باب دارها فهو دیّوثٌ، و لا یأثم من یسمیه دیوثاً و المراهُ اذا خرجت من باب دارها متزیّنهً- و الزوج بذلک راضٍ یبنی لزوجها بکل قدم بیتٌ فی النار، فقصّروا اجنحهً نساءکم- و لا تطولوها فانّ فی تقصیر اجنحتها رضیّ و سروراً(۲۰) مردی که زنش در برابرش زینت کند و با رضایت او از خانه خارج شود، دیّوث است و هر که آن مرد را دیّوث بنامد، گناهی نکرده است و هر زنی که آرایش کرده از خانه خارج شود و همسرش به آن راضی باشد، با هر قدمی که آن زن بر می دارد، خانه ای از آتش برای شوهرش بنا می شود، پس کوتاه کنید پر و بال زنانتان را، نگذارید در این امور پر بگیرند؛ زیرا کوتاه کردن پر و بال آنان موجب خشنودی و خوشحالی است.

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) چنین توصیه می فرمایند: و اکفف علیهنّ من ابصارهن بحجابک ایاهنّ، فانّ شدّه الحجاب ابقی علیهن و لیس خروجهن باشدّ من ادخالک علیهن من لا یوثق به علیهنّ و ان استطعت ان لا یعرفن غیرک فافعل(۲۱) تا می توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه، زن را حفظ نمی کند. همان طور که بیرون رفتن آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج خانه برایشان مضر و خطرناک است، وارد کردن مرد بیگانه به خانه و اجازه ی معاشرت در داخل خانه نیز مضر و خطرناک است. اگر بتوانی کاری کنی که جز تو مرد دیگری را نشناسد، چنین کن. با توجه به فرمایشات بالا این سؤال مطرح می شود که وقتی دختری مجرّد که با چنان آرایش غلیظی از خانه بیرون می آید، چه کسی می تواند مسؤل باشد؟ یا در ارتباط با زنی که در برابر دیدگان شوهر با آرایش غلیظ و لباس های زننده ی کوتاه و در کمال بی حجابی از منزل خارج می شود، چه کسی را باید مسؤل دانست؟ بسیار شرم آور است اگر بشنوید مردانی از همسرشان می خواهند که حجاب از سر بگیرد و با پوشش نیمه عریان دست در دست وی در کوچه و خیابان راه برود؛ چرا که این کار را افتخار می دانند. در چنین مواقعی مردی و غیرت مرد، مرده است، و مردانگی رنگ باخته است.

ای آن که تو را غیرت مردی است به سر                    نگذار عیالت رود از خانه به در

هر شاخه که از باغ برون آرد سر                              بر میوه ی آن طمع کند راهگذر

ب- غیرت ناموسی: نوع دوم غیرت ناموسی طبق فرمایش امیرالمؤمنین علی غیرتی است که باعث داخل شدن به جهنم می شود: و غیرهٌ تدخلهُ النار(۲۲) و غیرتی که با داشتن آن وارد آتش می گردد. غیرت اگر به افراط برسد، موجب بدگمانی مرد به ناموسش می شود، انّ بعض الظنّ اثم(۲۳) در چنین مواقعی است که مرد با مشاهده ی این که زنش حتی با محارم خود چون برادر، عمو، دایی و … هم صحبت شود، گمان بد دارد و وی را متهم می کند. حضرت علی به فرزندش امام حسن(ع) می فرمایند: ایاکَ و التغایر فی غیر موضع الغیره، فانّ ذلک یدعوا الصحیحه منهن الی السقم(۲۴) از اظهار غیرت بی جهت، اجتناب کن؛ زیرا این عمل موجب آن می گردد که زن را از صحّت عمل به فساد بکشاند. و نیز از حضرت علی نقل شده: لا تُکثر الغیره علی اهلک فترمی بالسوء من اجلک(۲۵) غیرت زیاد درباره ی ناموست به خرج مده که به رفتار بد منسوب گردی.

پی نوشت ها :

۱٫ میزان الحکمه، ج۷٫

۲٫ وسایل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۰۸٫

۳٫ میزان الحکمه، ج۷٫

۴٫ نهج البلاغه، حکمت ۴۷٫

۵٫ مواعظ العددیه، ص ۱۶۵٫

۶٫ آثارالصادقین، ج۱۶، ص ۱۳۵٫

۷٫ همان، ص ۱۳۴٫

۸٫ کیفر کردار، ج۲، ص ۱۱۶٫

۹٫ آثارالصادقین، ج۱۶، ص ۱۳۴٫

۱۰٫ ص، ۴۲٫

۱۱٫ حکایت های شنیدنی، ص ۵۳۰٫

۱۲٫ کشکول ممتاز، ص ۲۴۰٫

۱۳٫ خزینه الجواهر، داستان ۳۶، ص ۶۱۳٫

۱۴٫ آثارالصادقین، ج۱۶، ص ۱۲۸٫

۱۵٫ همان جا.

۱۶٫ وسایل، ج۱۴، باب ۱۳۳، حدیث۲، ص ۱۷۵٫

۱۷٫ فرهنگ عمید.

۱۸٫ کیفر کردار، ج۲، ص ۱۱۲٫

۱۹٫ راز خوشبختی همسران، ص ۴۵٫

۲۰٫ همان جا.

۲۱٫ نهج البلاغه، نامه ۳۱٫

۲۲٫ آثارالصادقین، ج۱۶، ص ۱۲۸٫

۲۳٫ حجرات، ۱۲٫

۲۴٫ آثارالصادقین، ج۱۶، ص ۱۲۹٫

۲۵٫ همان

[tabs][tab title=”منبع”]وبلاگ حجاب [/tab][/tabs]
۰ دیدگاه
  • به نظر من بی غیرت تر ازآخوند کسی وجودندارد،چون این جماعت علیرغم دستورات محکم قران واحادیث وروایات فراوان مبنی بر عدم ارتزاق ازراه تبلیغ دین،باتوجیهات بچگانه واحمقانه به این عمل زشت دامن می زند،خدمت سربازی نمیرود،دریک جمله به انچه مردم راامرونهی میکند مطلقا پایبند نبست.آخوند مظهر دروغگویی وعوامفریبی ومنشا تمام بدیها وام الفساد است.دغدغه آخوند برای دین نیست،درد این جماعت فقط وفقط وفقط و…کسادی بازار وبسته شدن دکانشان است وبس.یک دختر بی حجاب به تمام آخوندهای مفتخور می ارزد.البته دست که سهل است،بنده حاضرم پای روحانی باتقوی راببوسم.البته درحال حاضر روحانی درکشور ما حکم کیمیا را دارد.

    • چندتا آخوند به عمرت دیدی که این قدر مطمئن اظهار نظر میکنی؟
      من با ده ها روحانی رفت و آمد داشتم، مسافرت کردم، زندگی کردم، در غم و شادی با دوستانم که خیلی هاشون روحانی هستند ، وقت گذروندم و با صراحت اعلام می کنم حرف هات کاملا غلط و اشتباه هست!

      روایاتی که منع می کنه از ارتزاق شخص از طریق دین ، بسیاری مربوط به علمای بنی امیه و بنی العباس ، هست و در فقه شیعه هم پول گرفتن بابت امر واجب ، ممنوعه
      تاکنون روحانی رو ندیدم که بابت یک امر واجب پول بخواهد و بگوید اگر پول ندهید آن کار واجب را نخواهم کرد!!
      بهتر است قبل از این که این قدر قاطع اظهار نظر کنید درباره دین خدا، کمی بیشتر مطالعه کنید و اسیر معاندان و مزخرفات ماهواره ها نشوید !

      بد نیست روایاتی که در مدح اهل علم و علمای اسلام آمده و قلم علما را بالاتر از خون شهیدان می داند مطالعه کنید و بد نیست آمار شهیدان اقشار مختلف را ببینید تا بهفمید که در جنگ ۸ ساله بیشترین قشری که شهید داده است ، قشر روحانی است!!
      اگر روحانیون شیعه مفت خور و بی عقیده بودند هرگز حاضر نبودند به جبهه بروند (مثل علمای وهابیت که به جبهه نمی روند) اما روحانیون شیعه خودشان در صف اول مجاهدت ها بودند و بیشترین شهید را تقدیم این انقلاب کردند
      دیدن مستند زیر رو به شما و امثال جنابعالی توصیه می کنم:
      http://www.aparat.com/v/vSnWw

      مخالفت با علمای دین روشنفکری نیست دوست عزیز! حماقت است…

افزودن ديدگاه