به این دوجا دقت کنید:
۱٫ دیوارهایی بلند ، بر برجک های نگهبانی ، دری بزرگ و بسته و دربانی کنارش ایستاده و اغلب مسلح و جمعی درون این بنا و داخل این محدوده و کنترل هایی نسبت به ورود و خروجِ اشخاص .
۲٫ دیوارهایی بلند ، بر برجک های نگهبانی ، دری بزرگ و بسته و دربانی کنارش ایستاده و اغلب مسلح و جمعی درون این بنا و داخل این محدوده و کنترل هایی نسبت به ورود و خروجِ اشخاص .
این ها مشخصات کجاست ؟
قلعه و دژ، یا زندان ؟
شباهت های زیادی میان این دو وجود دارد .
اما ، چرا زندانیان ، در پشت دیوارهای بلند و درهای بسته محبوسند؟
و … چرا قلعه نشینان ، درون دژ استوار ، پناه گرفته اند ؟
ترس از چیست ؟
چرا محدودیت ؟
به یک تفاوت ، باید خوب دقت کرد .
درب را به روی زندانیان می بندند ، تا به بیرون فرار نکنند و مزاحم جامعه نشوند ،
و درب قلعه را می بندند ، تا دشمن و مهاجم ، از بیرون به داخل دژ، رخنه نکند .
زندانیان اگر بگریزند ، فساد و جرائم و تبهکاری شان به افراد جامعه میرسد ،ولی مهاجمان اگر به درون قلعه آیند ، بی گناهان را می کشند ، اموال را به غارت می برند و خانه ها را خراب می کنند .
پس ، برای حفظ «اموال» و «جان ها» ی درون قلعه ، این کنترل و محدودیت، طبیعی ، پذیرفتنی ، قابل قبول و عقلایی است .
قلعه نشینان ، اگر به حفظ جان و مال خویش علاقه مند باشند ، باید از این دژبانی و دربانی و حصار و دیدبانی و کنترل ، استقبال کنند و اگر نبود ، خواستار آن شوند .
حل یک سوال اساسی :
آیا «حجاب و پوشش» برای بانوان ، مثل قلعه است ، یا مثل زندان ؟
شنیده اید که برخی مخالفان پوشش و هواداران بی بندوباری و آزادیِ غربی، می گویند : چرا باید زن ، در داخل حجاب و چادر ، «زندانی» شود!