google حجاب: حق،حکم یا تکلیف؟ | حجاب برتر
Find Me Here
24 فوریه

حجاب: حق،حکم یا تکلیف؟

مجموعه: متن

دوازده سال نظام آموزش و پرورش دست ماست، هنوز دختر وقتی از این فضا بیرون‌ می‌آید مفهوم حجاب را نگرفته؛ در مقطع کارشناسی ارشد آمده سر کلاس من و یک سوال‌ می‌کند و بعد از صحبت من‌ می‌گوید که من تا به حال این را نشنیده بودم!‌!!

 حق حجاب

دکتر قاسم محمدی، دارای مدرک دکترای فقه و حقوق جزا از مدرسه ‏عالی شهیدمطهری و عضو هیأت علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی‏ است. دکتر محمدی در دانشگاه عموماً دروس فلسفه حقوق، حقوق جزای عمومی، تاریخ تحولات کیفری، حقوق جزای اختصاصی، فقه، اصول فقه و قواعد فقه را تدریس می‏کند. برای این مصاحبه به «کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو” واقع در دانشگاه شهید بهشتی رفتیم تا با ایشان که معاونت پژوهشی این مجموعه را بر عهده دارند، گفتگو کنیم. گفتگوی شیرین و جذابی داشتیم که شما را به مطالعه آن دعوت می‏کنیم…

 

+ با توجه به فقه اسلامی آیا‌ می‌شود قوانینی برای محدودیت پوشش انسان ها تنظیم و تصویب کرد؟ به نام خدا. برای اینکه مسئله بهتر روشن شود، ابتدا باید حجاب را بر فرض نبود هیچ دولت و شریعتی بررسی کرد. فرض کنیم هیچ دین و دولتی وجود ندارد، آیا حجاب را یک حق حساب‌ می‌کنیم یا یک تکلیف؟ به عبارتی، حجاب آزادی‌ انسان را محدود می‌کند یا امری است که او را نمی‌توان از داشتنش محروم کرد؟ اگر بخواهیم از این منظر نگاه کنیم، حجاب ذاتاً حق است. یعنی اگر به هر انسانی بگویید که باید پوششی که شما می‌گویید را داشته باشد به ویژه اگر نظر شما در جهت کاستن از میزان پوشش او باشد، طبعاً او حق خودش می‌داند که نپذیرد. شما حتی فردی را که اهل تن‌فروشی است اگر بخواهید الزام کنید پوششی را که دارد، هر چقدر که هست، کاهش بدهد، حس می‌کند که حق اوست که انتخاب کند و این حق را به شما نخواهد داد. لذا من معتقدم حجاب ذاتا تکلیف نیست که الزام و قانون بخواهد؛ که اگر احیانا قانونی برای الزام آن نباشد اتفاق عجیبی می‌‌افتد. به نظر‌ می‌رسد که ما به مسئله معکوس نگاه‌ می‌کنیم. نکته دوم این است که حق‌ها بعضاً قابل گذشت اند و بعضی وقت ها هم غیرقابل گذشت؛ مثلاً فرض کنید که شما حق بر حیات دارید؛ اختلاف است که حق بر حیاتتان را شما‌ می‌توانید گذشت کنید یا نه. حتی آزادی‌گرایان هم که به طور مطلق همه حق‌های آدمی را ناشی از آزادی او‌ می‌دانند و هر چه که آزادی انسان را محدود کند برنمی تابند، در حوزه جان اختلاف دارند که آیا شما‌ می‌توانید در مورد حفظ یا عدم حفظ جانتان تصمیم بگیرید یا نمی‌توانید. از این رو خودکشی محل اختلاف اخلاقی است. شما حق حیات دارید ولی اینکه آیا حق خودکشی هم دارید یا نه؟ این اختلافی است. عین این دعوا در مورد بحث حجاب هم قابل طرح‌ است. اختلاف ما با کسانی که قائل به حجاب نیستند این نیست که حجاب حق است. آنها معتقدند که این حق را من‌ می‌توانم برای خودم حفظ کنم یا از خودم سلب کنم اما ما‌ معتقدیم بخشی از حجاب قابل سلب نیست.[pullquote]فرض کنیم هیچ دین و دولتی وجود ندارد، آیا حجاب را یک حق حساب‌ می‌کنیم یا یک تکلیف؟ به عبارتی، حجاب آزادی‌ انسان را محدود می‌کند یا امری است که او را نمی‌توان از داشتنش محروم کرد؟[/pullquote]

 

+ تفاوت حق غیرقابل گذشت و تکلیفی که گفتید در چیست؟ این تفاوت به مبنای حق بر می‌گردد. فرد دارایی خود را می‌تواند به دیگری ببخشد چون مالکیت حقی برای انتفاع است و انتفاع از مال قابل انتقال است، اما همین فرد حق سرپرستی فرزندش را نمی‌تواند به کسی ببخشد چون این حق برای رعایت مصلحت فرزند است. لذا حضانت فرزند در عین حق بودن، نوعی وجهه‌ی تکلیفی هم به خود گرفته است. در فقه این دسته از حق‌ها را حکم نامیده‌اند.

 

+ پس سوال این است که حجاب حق است، حکم است یا تکلیف؟ اگر فارغ از هر شریعت و دینی نگاه کنید حق است. اما اسلام آمده و این حق را تبدیل به حکم کرده است.‌ می‌گوید شما حق حجاب دارید اما اجازه زائل کردن حجاب را هم ندارید. با این مقدمه، در حوزه دین اسلام این مسئله مطرح‌ می‌شود که اساساً حجاب تأسیس اسلام است و مردم همه بی حجاب و حیا بودند و اسلام حیا و حجاب ر ایجاد کرد؟ یا ریشه عرفی دارد، و شارع عرف حجاب را امضا کرده است؟ به نظر‌ می‌رسد که قبل از اسلام هم انسان‌هایی که دارای منزلت اخلاقی بودند، جایگاه اجتماعی مشخصی داشتند و در جامعه خودشان محترم تلقی‌ می‌شدند، میزانی از حجاب را برای خودشان حفظ‌ می‌کردند. حتی وجود پوشش و کیفیت آن، کوتاهی و بلندی لباس و … همگی نشانگر طبقه و منزلت اجتماعی فرد هم بوده است. با این حساب نمی توان گفت که تماماً حجاب تأسیس شریعت است. گویی به نوعی امضای یک ادراک عرفی انسانی است که جریان داشته است، ولی حد و حدود شرعی برایش تعیین کرده است. این درک انسانی نسبت به حجاب را در ماجرای خوردن میوه ممنوعه نیز می‌توان مشاهده کرد. اولین اثر تخلف از نهی الهی آشکار شدن ویژگی‌های بدن برای آدم بود که فورا تلاش می‌کند آن را بپوشاند. نمونه امضا بیع است؛ خدا به ما یاد نمی دهد بیع انجام بدهیم؛ بلکه بیع یک عرفی است که در بشر وجود داشته است؛ که خداوند فرموده که بیعی که شما انجام‌ می‌دهید را من قبول دارم ولی ربا را نه. اما برای بیع شرایطی بیان می‌شود که این شرایط هم یک سری از عرف آمده‌اند و یک سری را شارع اضافه کرده است. اینکه حجاب امضا باشد به معنی عدم تصرف شارع در آن نیست اما سوالی را که پدید می‌آورد این است که آیا با تغییر عرف، این امضا همچنان باقی خواهد ماند یا با تغییر عرف امضا هم تغییر خواهد کرد؟ به عبارت دیگر آنچه امضا شده عرف است حتی اگر تغییر کند یا عرف خاصی امضا شده و دیگر تغییر نمی‌کند. هرچند شما نمی توانید بگوید که حجاب، پیش از اسلام وجود نداشته است. ولی حدودی که شارع برای حجاب مشخص‌ می‌کند به نظر‌ می‌رسد که عرفی نیست، یعنی این حدود را عرف مشخص نکرده، شارع خود این حدود را قرار داده است. لذا شارع از حدود خود دست بر نمی‌دارد نوع و کیفیت امر می‌تواند با تحولات عرفی هماهنگ باشد، چندان که بوده است و شما امروزه جلوه‌های گوناگونی از حجاب اسلامی را مشاهده می‌کنید. اما چند مسئله وجود دارد که توجه به آنها ضروری است. یک اینکه خود کلمه حجاب مسئله اصلی ما نیست. بلکه در آیات و روایات بحث کاملاً ربط به «غضّ بصر» و «ستر از رویت» دارد. کلمه حجاب در منابع معنای دیگری دارد. لذا موضوع بحث ما در واقع کلمه حجاب مندرج در قرآن نیست. بنابراین آن برداشتی که از معنای کلمه حجاب جا افتاده یا مردم استفاده‌ می‌کنند معنایی مصطلحی است که مطابقت کامل با آنچه در قرآن منظور است ندارد. به نظر‌ می‌رسد که ما اصطلاح سازی مشخص شرعی در این حوزه نداریم و از مجموعه‌ای از واژه‌ها در این بحث استفاده شده است تا حکمی شرعی بیان شود. دو اینکه، به نظر می‌رسد لااقل در قرآن ما با تصریحات و گاه اجمال‌هایی مواجه هستیم که این اجمال‌ها لزوماً هر آنچه جامعه مذهبی باور دارد ثابت نمی‌کند. در آیات قرآن، ما دو آیه غض بصر داریم که برای مومنین و مومنات حکم حفظ فروج و آشکار نکردن زینت هم در آنها آمده است. و این نشان‌ می‌دهد که این زینت باید پوشیده باشد ولی اینکه این زینت چیست هم محل اختلاف است. بعضی گفته‏اند که این زینت بدن است؛ بعضی گفته‏اند محل های زینت، مثل گردن، دست ها، ساق پاها، گوش ها و به طور کلی جاهایی است که جواهرات را‌ می‌بستند. سوال این است که آیا این ها را اگر زینت شده بود نباید‌ می‌دیدند، یا اگر فارغ از زینت بود هم نباید رویت شود؟ خب، مفسرین غالباً متمایلند به این که این مکان‌ها حتی اگر زینت نشده بود هم با توجه به اینکه محل زینت هستند باید پوشانده شوند. بعضی هم گفته‌اند که زینت به معنای زیبایی های بدن است؛ با این تفاسیر اگر منظور زیبایی های بدن باشد، اولین جایی که باید پوشانده شود صورت است. بعضی دیگر هم گفته‏اند منظور از زینت جاهاییست که تزیین‌ می‌شود برای جلب توجه؛ اما در مورد عورت چندان نمی تواند معنای زینت را به کار برد، چنانچه در خود قرآن هم خداوند بیشتر عورت را به معنای نوعی عیب به کار‌ می‌برد. ضمن اینکه در مورد مرد هم عورت و هم زینت های ظاهری مثل انگشتر و گردنبند و غیره وجود داشته و دارد، پس چرا در مورد مردان به پنهان کردن زینت امر نشده است؟ در همین آیه گفته شده است که زنان خمرشان را روی جیوبشان بیندازند. یعنی با دستار سر یقه کاملاً پوشیده بشود. بعضی این جا گفته‏اند که حساسیت روی سر نیست، دم دست ترین چیزی که‌ می‌توانسته یقه را بپوشاند، همان چیزی بوده که این ها روی سرشان‌ می‌انداخته‏اند. ولی این که آیا خود آن نیز جزو حجاب بوده یا خیر معلوم نیست. البته پذیرش این استدلال دشوار است چون آیه وجود خمر را مفروغ عنه دانسته و مسلم گرفته است. آیه جلباب هم می‏گوید که دختران و زنان پیامبر و زنان مومنین خود را با جلباب بپوشانند تا شناختن و اذیت نشوند. گذشته از بحث در مفهوم جلباب که مقنعه‌ای بلند یا چادر بوده است. سوال این است که شناخته نشدن و اذیت نشدن آیا حکمت حکم است؟ یا علت آن؟ شاید مومنین را اذیت‌ می‌کردند لذا گفته شده که یک جوری پوششان را انجام بدهند که شناخته نشوند، حالا اگر در یک جامعه ای بودیم که خطر اذیت شدن نبود چه؟ اگر بگوییم این حکمت حکم است، مهم نیست که اذیت بشوند یا نشوند؛ اما اگر این علت حکم باشد، جایی که دیگر این اذیت حاصل نمی شود، یا زن مسلمانی به واسطه حجابش در جامعه ای شناخته بشود و اذیت بشود چه؟ شاید حکمی بوده در آن مقطع تاریخی خاص، که مسلمانان را عده ای اذیت‌ می‌کرده‏اند و این حکم آمده برای این که از این آزار جلوگیری بشود.[pullquote]گذشته از بحث در مفهوم جلباب که مقنعه‌ای بلند یا چادر بوده است. سوال این است که شناخته نشدن و اذیت نشدن آیا حکمت حکم است؟ [/pullquote]

در آیه‌ای دیگر وضع ثیاب یعنی کنار گذاشتن لباس برای زنان سالخورده بلا مانع دانسته شده است. از این آیات ما در مجموع حدودی را‌ می‌فهمیم که البته دارای ابهاماتی است که به کمک روایات این حدود روشن تر‌ می‌شود. اما حداقل این است که مطلوبیت حجاب قابل فهم است که این مطلوبیت به اتفاق فقها در غیر زنان سالخورده وجوبی است. و حداقل لزوم مقنعه‌ی بلندی که سرو گریبان را بپوشاند و حفظ بخش‌های گسترده‌‌ای از بدن براد حفظ حجاب در زنان فهم می‌شود. اما اینکه در دوره پیامبر حجاب با مفهومی که الان ما‌ می‌فهمیم وجود داشته یا نه؟ و آیا الزامی بوده یا نه؟ نیاز به بحث تاریخی دارد که این بازگشت دارد به اینکه قواعد حجاب کی بیان شد، کی تثبیت شد و کی قطعی شد. حداقل می‌دانیم که در دوره سکونت پیامبر در مکه قواعد روشنی برای حجاب دیده نمی‌شود و قواعد موجود اغلب در مدینه بیان شده که این قواعد هم برای سال های اولیه نیست. این ها کاملاً نشان‌ می‌دهد که مسائل حجاب و وقایعی که پیرامون آن داریم، برای دوره ایست که در واقع جامعه اسلامی در مدینه متمرکز شده و شکل پیدا کرده است. لذا اینکه مدعی باشیم که این مسئله از ابتدای بعثت کاملاً مفهوم شناخته شده ای باشد یا در زمان پیامبر مفهوم کاملاً شکل گرفته ای بوده است، اثباتش دشوار است. در منابع فقهی فقها وقتی وارد بحث نماز می‌شوند، قائل به ستر شده‏اند و گفته‏اند که شما باید از ساتر استفاده کنید واین ساتر باید طاهر باشد و غیره که مخصوص زنان هم نیست. بعد گفته‏اند که محدوده ستر عورت است که در مردان جمعی عورت را حداقلی معنا کرده‌اند و جمعی دیگر قائل به ستر ناف تا زانو شده‏اند و در زنان نیز اغلب قائل به پوش سراسر بدن جز وجه و کفین شده‌اند اما فتواهای شاذی در حداقلی بودن عورت در زنان نیز نقل شده است. این ستر را ستر صلاتی‌ می‌گوییم. بعد صحبت شده است که در بیرون نماز، ستر موضوع بحث با ستر صلاه فرق‌ می‌کند یا نمی‌کند. عموماً گفته شده است که ستر صلاتی و غیر صلاتی یکی ست. یعنی ستر در برابر نامحرم همان ستر در نماز است. که البته این مسئله در نقاطی اختلافاتی ایجاد‌ می‌کند. مثلاً ستر در احرام با ستر در نماز متفاوت است. فی المثل مردان، در نماز اگر از سر ناف تا سر زانویش را بپوشاند به اجماع فقها کافی است اما در مورد احرام‌ می‌دانیم که باید یک رداء هم بر دوشش انداخته شود که قابل حذف هم نیست. در مورد زنان شما منعی از پوشاندن صورت در نماز ندارید، اما در احرام پوشاندن صورت حرام است. لذا به نظر‌ می‌رسد که لااقل ستر عبادی ملاک واحدی ندارد. پوشاندن روی پا، گذاشتن عمامه و دیگر موارد هم از موارد اختلاف میان این دو نوع ستر است. با این حال برخی فقها اصرار دارند که ستر موضوع بحث، همان ستر صلاتی است. با این حال جامعه مذهبی گاه به این حدود هم راضی نیست مثلاً زنان سعی می‏کنند با کلاه‌های لبه بلند به نحوی صورت خود را در حال احرام بپوشانند و هرگز به مردی اجازه داده نمی‌شود با حداقل ستر صلاتی در مجامع عمومی ظاهر شود. این نشان می‌دهد که نگاه ما نسبت به حجاب شرعی هم مسالمت آمیز نیست. بدین ترتیب می‌بینیم اولاً در خود فقه درباره حدود حجاب در مورد واحد اختلافاتی داریم، ثانیاً حدود حجاب در جاهایی با هم فرق می‌کند و ثالثاً برخی متشرعین با همان حجاب شرعی هم کنار نمی‌آیند. مثلاً عده‌ای اصرار دارند که خانم‌ها حتما باید چادر سر کنند و مقنعه و مانتو بلند و وزینی را که تمام حدود شرعی را هم ستر کند حجاب نمی‌دانند. یا برخی لباس آستین کوتاه را هم برای مردان حجاب نمی‌دانند. این نشان‌ می‌دهد که حساسیت های متشرعین هم لزوماً شرعی نیست و نباید نماینده شرع قرار بگیرد.

 

+ گویا تفاوتهایی در میزان و حرمت و پوشش طبقات مختلف اجتماعی هم وجود داشته است ممکن است توضیح دهید؟ بله. در مورد همان ستر صلاتی هم‌ می‌بینیم که حدود در مورد اشخاص متفاوت بوده است. پس لااقل‌ می‌توانیم بپذیریم که در این حوزه امکان طرح سوال وجود دارد و لزوماً هر که سوال‌ می‌کند، ملحد و مریض نیست، ولی باید پاسخ جدی و محققانه به آن پرسش داد. اما آیا ما یک حد ثابت شرعی برای همه جامعه داریم؟ در جامعه ما زرتشتی، مسیحی، یهودی، و حتی غیر اهل کتاب هم هست، آیا ما‌ می‌توانیم همه را الزام کنیم که حجاب زن و مرد مسلمان را داشته باشند؟ چون در برخی از روایات این را جزو ممیزات و حرمت اجتماعی زن مسلمان فرض شده و حتی در جاهایی در تاریخ روایاتی وجود دارد که استفاده از حجابی که ما برای زن مسلمان قائل هستیم برای غیر او منع شده است. با این حساب یک قلمرو اختلافی در یک سری شئون ایجاد‌ می‌شود و در حجاب توافق کلی در مفهوم، حدود و قلمرو الزامش وجود ندارد. اما ظاهراً فقها به رغم این اختلافات در وجوب حجاب اتفاق نظر دارند و حتی عده‌ای به صراحت آن را ضروری دین دانسته‌اند. البته هرچه گفتیم در قلمرو فتوا بود. حال سوال این است که آیا حاکم شرعی‌ می‌تواند حجاب را برای همه الزامی کند؟ و آیا این الزام، الزامی است که اگر فرد ترک کند قابل تعزیر است یا خیر؟

 

+ آیا مواردی وجود داشته که برخوردی صورت بگیرد؟ من حداقل خودم به طور مشخص نگشتم در مورد این مسئله، ولی سراغ هم ندارم که در مورد عدم رعایت حجاب در مورد کسی تعزیر رخ داده باشد. آیا همه محجب بوده‏اند و از زن و مرد همه رعایت‌ می‌کرده‌اند؟ یا اینکه نه، نگاه به آن مانند یک حلال و حرام شخصی بوده است؟ در هر حال قانون گذار با دو انتخاب مواجه است. یکی اینکه نظریه شیعه امامی اثنی عشری را در اشد وجه آن الزامی کند. دو اینکه‌ حدودی را وضع کند و بخشی از حجاب را به عنوان عرف عمومی جامعه الزامی کند که مسلمان و غیرمسلمان ملزم به اجرای آن باشند و مابقی آن را به عقیده شخصی افراد وابگذارد. بالاخره کشور ما که صد در صد مسلمان نیست، مسیحی و زرتشتی و یهودی هم داریم و ما چه دلیلی دارد که غیر مسلمان را هم بیاییم و پوشش اسلامی سرشان کنیم؟ گاه استفاده از حجاب اسلامی نتیجه مطلوبی هم ندارد مثلاً مجرمین زنی را که گرفته‌اند در دادگاه مجبور به حجاب‌ می‌کنند و عکس محجبه آنها را هم احیانا رسانه‌ها شطرنجی می‌کنند و نشان می‌دهند؛ اینها را با همان قیافه‌ای که گرفته‌اند نمی‌توانند بیاورند دادگاه؛ دیگر چرا چادر سرشان کنیم؟‌ می‌گویند، این که دم دستمان است، از همین جا الزام حجاب را شروع‌ می‌کنیم. این توهین به زن مسلمان نیست که حجابش را تن یک مجرم کنیم و بیاوریم دادگاه؟ این توهین به زن مسلمان نیست که پوششی که او انتخاب کرده را تن یک کلاهبردار‌ می‌کنیم و بیاوریم دادگاه؟ به نظر‌ می‌رسد که اگر مسئله چادر زنان را کنار بگذاریم ـ که البته این چادر به این شکل زمان پیامبر نبوده است و محصول بعد از کشف حجاب دوره رضاخانی است ـ حجاب در یک سطحی در جامعه قابل الزام است. این طور نیست که هر کس با هر وضعی که دلش خواست از خانه بیرون بیاید.[pullquote]گاه استفاده از حجاب اسلامی نتیجه مطلوبی هم ندارد مثلاً مجرمین زنی را که گرفته‌اند در دادگاه مجبور به حجاب‌ می‌کنند و عکس محجبه آنها را هم احیانا رسانه‌ها شطرنجی می‌کنند[/pullquote]

الان در بعضی ادارات خانم ها را الزام‌ می‌کنند به چادر سر کردن؛ اگر‌ می‌خواهیم الزام کنیم لااقل باید حجاب شرعی را الزام کرد، چادر یک مصداق است که البته مصداق مورد پسند جامعه مذهبی هم هست. اما هر که چادر دارد لزوما محجب نیست و هر که ندارد لزوما بی حجاب نیست.

 

+ آیا این را تحت عنوان لباس فرم نمی توان در نظر گرفت؟ لباس فرم را بیشتر در سازمان های خاص مثلا نظامی یا انتظامی که لباس متحد الشکل آثاری دارد. شما خودتان خوشتان‌ می‌آید که مثلاً از فردا دانشگاه شما را ملزم به پوشیدن لباس فرم بکند؟ طبیعتاً بقیه هم خوششان نمی آید. اصلاً مگر آدم ها باید شبیه هم باشند که از لباس متحدالشکل استفاده کنیم؟! مگر ما مسلمان ها همه باید عین هم باشیم؟ یعنی دایره مسلمانی اینقدر تنگ است. تا دو سه سال پیش بچه مذهبی ها آستین کوتاه و شلوار کتان و غیره نمی پوشیدند؛ حالا الان شلوار کتان شده نماد بچه مذهبی ها. این ها کاملاً عرفی است. زمانی فکر‌ می‌کنید فلان لباس بد است اما بعد این تصور متحول‌ می‌شود. می‌گویند موی بلند‌ بد است. بیایید من از منابع شرعی برایتان بگویم که موی بلند برای جوان مستحب است، به ویژه اگر ازدواج نکرده باشد. ما باید حدود حجاب را تبلیغ کنیم و آموزش بدهیم. ما در آموزش و پرورش دوازده سال بچه ها را در اختیار داریم. در دوازده سال ما نمی توانیم به او بفهمانیم که حجاب یعنی چه؛ بعد در دانشگاه که دیگر مثل مدرسه نیست و آزادی‌ بیشتر است‌ می‌بینی که آن که تا دیروز محجبه بوده دیگر حجابش را درست رعایت نمی کند؛ بعد‌ می‌گوییم که ببین دانشگاه ها بچه ها را فاسد‌ می‌کند! دانشگاه بچه ها را فاسد نمی کند، شما اینها را دوازده سال لباس فرم تنشان کرده ای، عقده‌ای‌شان کرده‌ای! دوازده سال روپوش پوشیده، رنگ دلخواهش را نپوشیده، مدیر مدرسه گفته سرمه‌ای، صورتی، همه از دم! نمی خواهم بگویم که لباس پوشیدن کلاً باید به انتخاب باشد و هیچ ایراد اخلاقی پیدا نخواهد کرد؛ اما همچنین کسی وقتی‌ می‌رسد به دانشگاه، وقتی دیگر کسی کاری بهش ندارد، خب، طبیعی است که آن طوری که‌ می‌خواهد لباس‌ می‌پوشد. تازه از طرف بعضی‌ها تحلیل‌‌های غلطی هم پیدا‌ می‌شود که مثلاً برای حجاب نمره در نظر بگیریم. این طور که بدتر خانم‌های مذهبی را هم متهم‌ می‌کنیم به اینکه به خاطر نمره حجابشان را رعایت‌ می‌کنند!

 

+ شما چه مدلی را پیشنهاد‌ می‌کنید؟ سیاست گذاری در حوزه اجتماعی خیلی حساس است. گاهی اوقات شما اثر معکوس‌ می‌بینید. ما تجربه هایش را هم داشتیم. قصدم این نیست که بگویم الزام بشود یا نشود، حرف من این است که این شعور‌ می‌خواهد، با یک سری شعار و سخنرانی و موضع گیری فلان مداح نمی شود در این حوزه تصمیم گیری کرد. دوازده سال نظام آموزش و پرورش دست ماست، هنوز دختر وقتی از این فضا بیرون‌ می‌آید مفهوم حجاب را نگرفته؛ در مقطع کارشناسی ارشد آمده سر کلاس من و یک سوال‌ می‌کند و بعد از صحبت من‌ می‌گوید که من تا به حال این را نشنیده بودم!‌ می‌گویم پس در این دوازده سال چه به تو یاد داده‏اند! … من یک مقداری با این مدل کتاب دینی و زنگ دینی مخالفم. ما آمده ایم کتاب ریاضی و فیزیک و غیره را گذاشته ایم و استادهای خوب‌ می‌روند این ها را درس‌ می‌دهند، بعد کسی که ریاضی بلد نیست، فیزیک بلد نیست، حتی دینی هم بلد نیست‌ می‌رود سر کلاس دینی! یعنی بعضاً منفورترین معلم معلم دینی‌ می‌شود؛ اخلاق که نداشته، در مورد انبیاء هم که صحبت‌ می‌کرده هیچ بویی از آن نبرده بوده! بعد ثمره اش این‌ می‌شود که ما در یک کلاس دین را به بچه ها یاد‌ می‌دهیم و در باقی کلاس ها غیر دین را! یعنی خودمان بچه هایمان را سکولار کرده ایم. شما بگذار دین را معلم فیزیک بگوید، دین را معلم ریاضی بگوید، کنارش هم کلاس تاریخ بگذار و داخلش تاریخ اسلام بگو. اخلاق بگو! ما در حوزه فرهنگی داریم کار خودمان را خراب‌ می‌کنیم، بعد انتظار داریم که قانون گذار بیاید و با شلاق همه را درست کند؛ مجازات را گذاشته‏اند برای آن چهار نفری که تربیت‌پذیر نیستند. مجازات برای آدمی است که تربیت نمی پذیرد و با تنبیه باید کنترلش کرد؛ شما کل جامعه را‌ می‌خواهی با تنبیه درست بکنی؟ مگر نمی گویی جامعه اسلامی است چهار نفر آدم غیرقابل تربیت است که برای آن چند نفر هم یک فکری‌ می‌کنیم. نمی خواهم بگویم که متوقف کنیم و هیچ کاری نکنیم، ولی کار را باید از جای دیگری درست کرد. تمام این حرف ها به خاطر این است که ما برنامه‌ریزی نداریم. مفهوم حجاب و حس احترام به خویشتن که پوشش بخشی از آن است را درست منتقل نکرده ایم. ما آمده ایم لباس را منحصر کرده ایم در حجاب؛ لباس کارکردهای دیگری دارد. لباس باید از تو حفاظت کند، لباس باید در سرما و گرما از تو حفاظت کند. لباس هویت اجتماعی و شخصیت اجتماعی شما را نشان می‌دهد، سلیقه شما را، انتخاب شما را نشان می‌دهد، و قرار است متناسب با روحیات شما باشد. ما در مورد لباس یک حکم کلی‌ می‌دهیم و به عواقبش توجه نمی کنیم. لباس باید متناسب با محل استفاده باشد، یک جا برایزرعایت بهداشت، یک جا برای حفظ و ایمنی، یک جا برای سرما یا گرما … پس ما باید توجه داشته باشیم که لباس فقط به عنوان حجاب نیست. به نظرم اگر این مسئله درست جا بیفتد قانون گذار‌ می‌تواند تصمیم خوبی بگیرد و آن تصمیم خوب هم این است که تا یک حدی از حجاب را الزامی بکند؛ من هم معتقدم که بالاخره جامعه، به ویژه جامعه اسلامی، حریمی دارد. اما آیا باید به همه الزام کرد؟ از توریست خارجی و زن غیر مسلمان گرفته تا شهروندان عادی؟ این محل بحث است و‌ می‌شود رویش بحث کرد که آیا ما‌ می‌توانیم این را به عنوان یک عرف الزام آور، یک سنت الزام آور یا یک حکم شرعی به دیگران هم که مسلمان نیستند الزام بکنیم یا نه؟ به نظر من قانون گذار باید خیلی تأمل کند؛ و به این راحتی نمی شود مسئله را حل کرد.

 

+ الآن ما در کشور چه حدود و قوانینی داریم؟ الان در قوانین ما یک اشاره‏ای به مسئله حجاب در مقدمه قانون اساسی داریم تحت عنوان حفظ حریم زن که البته از آن خیلی الزام حجاب در نمی‏آید؛ به نحوی نوشته شده که در حقیقت به نوعی از حجاب حمایت بشود. یعنی کسانی که‌ می‌خواهند حجاب داشته باشند، بتوانند آزادانه این مسئله را رعایت کنند. در کتاب تعزیرات قانون مجازات اسلامی آمده که : «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد» و زنان در این قانون اعم از مسلمان و غیر مسلمان و ایرانی و غیر ایرانی است.[pullquote]«زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد»[/pullquote]

با این حساب ما آمده ایم حجاب شرعی را الزام کرده‌ایم ولی این که این حجاب شرعی یعنی چه، حدود آن چقدر است و چه کسانی باید آن را رعایت کنند تا حدودی مبهم است.

 

+ حالا این حجاب شرعی که گفتید در قانون هست را چه کسی و چه چیزی تعیین‌ می‌کند؟ مسئله هم بر سر همین است که حدود حجاب شرعی چقدر است. برخی گفته‏اند که مشهور نظر فقها را در نظر بگیرید؛ ولی قانون‌ می‌گوید که به منابع معتبر مراجعه کنید؛ یعنی قاضی تشخیص‌ می‌دهد و ما کاری نداریم که طرف مقلد کیست.

 

+ پس شکل اجرایی این قانون عفاف و حجاب و گشت ارشاد به چگونه است؟ یعنی مأمور گشت ارشاد حکم قاضی را در مورد این مصادیق گرفته است؟ خیر، نیروی انتظامی اساسا در این موارد ضابط است اما ضابط حق برخورد، توهین یا تنبیه ندارد. اما اگر جرم مشهود باشد بدون حکم قضائی می‌تواند اقدام به دستگیری کند. ما یک سند در سال ۸۴ داریم، مبنی بر چگونگی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب. این سند مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است و آن جا سعی شده یک سری موازین برای این تعیین بشود. ولی این که بگوییم لزوماً حدود حجاب را بیان یا مسائلش را حل‌ می‌کند این طور نیست. در آنجا حجاب را و سیاست‌های مربوط به آن را بیان کرده و درمورد نهادهایی بحث کرده که از جمله آنها نیروی انتظامی است. مثلاً در مورد نیروی انتظامی گفته که اعلام حدود و ضوابط قانونی، اهتمام بیشتر به برخورد قانونی و محترمانه، همکاری با سازمان های ذیربط، الزام اتحادیه ها در مقابله با بدحجابی، تذکر به افراد بدحجاب و برخورد با آنان طبق ضوابط قانونی در اماکن عمومی و …؛ نیروی انتظامی هم دارد از این استفاده‌ می‌کند، از قانون مجازات اسلامی استفاده نمی کند.

 

+ آیا این حدود حجاب با آزادی هایی که قانون اساسی به رسمیت شناخته مغایرتی ندارد؟ حدود در این سند هم مشخص نشده ست اما اصل الزامی کردن پوشش به طور کلی به نظر من خلاف آزادی نیست. چون حضور در جامعه مستلزم رعایت آدابی است که آنها را خواست شخصی افراد تعیین نمی‌کند.

 

[tabs][tab title=”منبع”]ماهنامه جیم[/tab] [/tabs]
۰ دیدگاه
  • این همه گفتین در مورد حجاب کی عمل کرد؟ باید عمل کنید نه حرفشو بزنید. در ضمن مردان هم به حجاب اخطار دهید که جامعه فاسد نشه .

  • خدایا ایا مردان بی حجاب وارد بهشت میشوند ؟ لطفا جواب منو دوستان بدهند

  • چقدر مردان راحتند که زنان را با پول (مهریه) میخرند . پول میدن با انان امیزش میکنند . هر وقت هم خواستند انان را طلاق میدهند . واقعا برای زن بودنم متاسفم متاسفم , کاش خاک میشدم زن نمیشدم .

افزودن ديدگاه