google خجالت یا بی تفاوتی؟ | حجاب برتر
Find Me Here
13 دسامبر

خجالت یا بی تفاوتی؟

مجموعه: متن

مشکلی نه چندان جدید در واگن های متروی تهران…

35

داشتم حرص می‌خوردم و در عین حال از دست خودم عصبانی بودم که چرا حرف نمی‌زنم و اینقدر از عکس العمل مردم می‌ترسم. منتظر پیاده شدن، رویم به در مترو بود که زن جوان کناری‌ام با چهره‌ی درهمی گفت ببین جلوی مردها لباس… خانم‌ها را می‌فروشند و خجالت هم نمی‌کشند. اسمش هم جمهوری اسلامی است. جا خوردم. در طول مسیر روبرویم نشسته بود. یک مامان خیلی جوان با آرایش نه چندان غلیظ اما موهای حسابی بیرون ریخته و مانتوی تنگ و کلا ظاهری که می‌شد بگویی جلف. یعنی اصلا انتظار نداشتم او معذب شده باشد. احتمالا از یک خانواده‌ی سنتی بود که هنوز این این باورها درونش زنده مانده بود. شاید خیلی‌های دیگر هم معذب باشند و از ترس عکس العمل‌ها به روی خودشان نمی‌آورند. زن‌ها همه از جمله خودم مثل دیوار، مثل مجسمه می‌نشینند و فروشنده‌های مرد مترو تشریفشان را می‌آورند داخل واگن خانم‌ها و فروشنده‌های زن هم بعضاً گاهی لباس می‌فروشند. این هم شده معضل جدید واگن خانم‌ها. مردهای لنگه‌ی در، خجالت نمی‌کشند. حتی وقتی متروی خانم‌ها شلوغ است راهشان را می‌کشند می آیند لابه لای خانم‌ها مداد و لواشک و سفره بفروشند و باز ما باید خودمان را جمع و جور کنیم و کنار بکشیم تا حضرات رد بشوند. قانون هم که ظاهرا کشک است. یک بار البته اعتراض کردم. طبعا هیچ فایده‌ای نداشت و هیچ کس هم همراهی نکرد. مامان بنده‌ی خدا هم تعریف می‌کنند یک بار اعتراض کرده‌اند و چند تا از زن‌ها تازه به حمایت از فروشنده‌ی مرد بلند شده‌اند و از این مزخرفات که کار نیست و باید خرجش را در بیاورد و گرانی است و غیره. بعضی هم دچار همان توهم روشنفکری یکی از نماینده‌های قدیم مجلس هستند که می‌گفت چه لزومی دارد در اتوبوس‌ها زن و مرد جدا باشند. توهین به شخصیت آن‌هاست. فقط نمی‌دانم چرا با این فکر منوّر اصرار دارند بیایند در واگن خانم‌ها. ۸ واگن مختلط هست بروند فیض ببرند از اختلاط شخصیت بخش.

امروز اینقدر اذیت شدم از دیدن این وضعیت که رفتم با انتظامات مترو صحبت کنم. البته جوابشان را از قبل می‌دانستم. به مامان هم همین را گفته بودند. که فایده ندارد هر چه تذکر داده‌ایم و نمی‌توانیم به طور دائم در هر قطاری یک پلیس بگذاریم. و پلیس هم اصلا همکاری نمی‌کند. بعد هم یک شماره داد گفت تماس بگیرید و آنجا پیغام بگذارید. نگذاشتم چون امیدی به رسیدگی‌اش نداشتم.

البته مسئله از واگن متروی خانم‌ها فراتر است. بیشتر از ۱۵ سال پیش بود اولین بار دیدم لباس‌ها را به نمایش گذاشته بودند توی ویترین یک مغازه. توی مسیر دانشگاه بود. رفتم به صاحب مغازه گفتم که شرم آور است این کار. تاثیری نداشت طبعا. پارسال دیدم پناه بر خدا! یک راسته‌ی بازار تهران، فروشنده‌های مرد، همین لباس‌ها را نه لزوما عمده، می‌فروشند بدون آنکه ذره‌ای معذب به نظر برسند یا از داشتن چنین شغلی خجالت بکشند. از آن وحشتاک‌تر زن‌هایی بودند، حتی چادری، که داشتند از این مردها خرید می‌کردند. مفصل هم مشغول مشورت و تبادل نظر با صاحب مغازه بودند. اصلا نمی‌توانستم هضم کنم. یعنی چیزی هم از حیا مانده بود برای اینها؟

با سرعت هر چه تمام تر راه می‌رفتم بلکه این راسته تمام شود اما تصویر ناراحت کننده‌اش از ذهنم نمی‌رود. کی این همه بی حیا شده بودیم. قبلا هم اینطور بوده و من خبر نداشتم؟

[tabs][tab title=”منبع”]لینک زن[/tab] [/tabs]

افزودن ديدگاه